sofantastic*جذاب

 مردی در عالم رویا فرشته ای را دید که در یک دستش مشعل و در دست دیگرش سطل آبی گرفته بود و در جاده ای روشن و تاریک راه می رفت.

مرد جلو رفت و از فرشته پرسید:این مشعل و سطل آب را کجا می بری؟

فرشته گفت:میخواهم با این مشعل بهشت را آتش بزنم و با این سطل آب آتش های جهنم را خاموش کنم,آن وقت ببینم چه کسی واقعا خدارا دوست دارد؟!

+نوشته شده در چهار شنبه 4 بهمن 1391برچسب:مشعل,بهشت,جهنم,خدا,میزان علاقه ی ما به خدا,مومن واقعی,ساعت17:53توسط maryam | |

گفتم بهت که دنیا دنیای نامردیه

گفتی بمون برا من که عشقا قلابیه♥

گفتم که قلب پاکت حیفه برام بسوزه♥

گفتی که این قلب من یه عمره که میسوزه♥

گفتم دلت یه دنیاست دنیای مهربونی♥

گفتی که عاشقتم اینو خودت میدونی♥

گفتم اسیر عشقی،عشقی که بی جوابه♥

گفتی توهم اسیر باش باوربکن ثوابه♥

گفتم بدون برا من عشق معنی ای نداره♥

گفتی تو عشق من باش انگار دیگه بهاره♥

گفتم که طعم عشقو از بد کسی چشیدی♥

گفتی در اشتباهی تو عاشقی ندیدی♥

گفتم برو که عشقت لایق من نمیشه♥

گفتی که تنها تویی برای من همیشه♥

گفتم بدون که اینقدر من ارزشی ندارم♥

گفتی که این ارزشو بالا سرم میزارم♥

گفتم که ای جوونک تو خیلی خیلی مستی♥

گفتی تویی عشق من که جام من تو هستی♥

گفتم که حرفای تو وجودمو سوزونده♥

گفتی که دیگه اشکی برای من نمونده♥

گفتم بگیر دستاموئ که خیلی من اسیرم♥

گفتی که ای عشق من بزار برات بمیرم♥

یادت باشه عشق من که خیلی زود تو رفتی♥

این رو بدون که ای عشق تو لایق بهشتی♥